سالهاست زیستن را رها کرده ام...
نفس می کشم
به رسم عادت...
من ودل...
قرار گذاشته ام با دل:
دل دل بس است
یکدل می شویم...
مگو...
می دانی،دردهای گفتنی خوب است اما.. امان
از نگفتنی ها که
این مگو ها همیشه قد سکوت آدم هاست...
حرکت...
از آهسته رفتن نترس
از بی حرکت ایستادن بترس...
همراه نفس..
مرد جنگ ونبردیم با ولایت همدردیم
ای شهید بیا بیا
لحظه ای فقط لحظه ای نفست را
به این دل بی نفس ما قرض بده...
سیاست ما...
چقدر فکر کردن بهت شیرینه
+شیرینی دوست داری؟
اوهوم
و جالبه که دکتر هم بهم گفته بخور برات خوبه
+کاش دکتر به منم میگفت
من بگم فایده ای نداره؟
+بگو
شیرینی بخور
من شیرینم
+مسئله رو سیاسی نکن...
پریشان...
مرا که با تو شادم
پریشان نکن...
خدا تنها میخواهدت...
نشسته است و خیره خیره لباسهایش را نگاه میکند...
راست شو...!
آهای دورغی که به زور مصلحتی شده!
میخوام همانی باشی که می خوام...
پرواز...
من مانده ام که تو با چه کسی
همسفر شده ای
پرواز نکن...
کوچه شد کربلایت مادر...
برویم از دنیا...
اصلا بیا
از حوصله زمین
سر برویم
جای ما اینجا نیست
باورکن...
بیشتر باهم آشنا بشیم
سلام خوش اومدی بفرما...
من که دلم میخواد برم تو آسمون!!!!
ناراحت نباش حتما میری
سلام بزگوار ممنون از حضورتون وبلگ شما هم جالب بود
سلام
بابت حضور قشنگتون ممنون